سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بسی دانشمند که نادانی اش او را کشته و دانشی که به همراه داشته، وی را سودی نبخشیده است . [امام علی علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :4
بازدید دیروز :30
کل بازدید :93265
تعداد کل یاداشته ها : 93
103/2/15
6:55 ص
مشخصات مدیروبلاگ
 
کوثرفرشیدپور[416]
«الامام علی علیه السلام : صیانه المرأه أنعم لحالها و أدوم لجمالها» امام علی علیه السلام فرمود: «پوشیدگی زن برای او بهتر است و زیبایی اش را پایدارتر می سازد». (غررالحکم، فصل ۴۴، حرف صاد، حدیث

خبر مایه
پیوند دوستان
 
upturn یعنی تغییر مطلوب خورشید تابنده عشق alone دلبری ► o▌ استان قدس ▌ o ◄ عاشقانه بـــــاغ آرزوهــــا = Garden of Dreams برترین لحظه ها تنهایی......!!!!!! روزهای بارانی دلم پیامنمای جامع راز رسیدن به شادی و سلامتی پوست مو زیبایی zibaroo زیبارویان پارسی دلتنگ احساس تو *×*عاشقانه ای برای تو*×* دل شکســــته har an che az del barayad پیکو پیکس | منبع عکس ترخون دریایی از غم ●◌♥DELTANGI♥◌● زیبا ترین وبلاگ کرمان صدای سکوت ऌ عاشق بی معشوق ऌ I AM WHAT I AM ماه تمام من .:مطالب جدید18+ :.شاه تورنیوز+شاه تورخبر+شاهتورنیوز+شاه طورنیوز غزلیات محسن نصیری(هامون) *(: دنـیــــای مـــــــن :) * اداره منابع طبیعی وآبخیزداری شهرستان مانه وسملقان آتیه سازان اهواز دوستانه نمی دونم بخدا موندم *آوای سارا2* خط خطی های یک دخترروانی... mordan شَبـَــــــــــــــکَة المِشـــــــــــــکاة الإسلامیــــــــــة مشق عشق ناز جوک ، اس ام اس ، عکس باحال قلبی خسته ازتپیدن بهار عشق دانلد اهنگ های جدید EshGhrOyaIimAn مقاله های تربیتی آموزش تست زدن کنکور I love you fall in love آموزش گیتار ، خوانندگی ، سلف‍ژ ، آکورد ،تبلچر ، نت ، آرپژ ،جدید جوجو متن ترانه ماندگارترین آهنگ های ایرانی تک صلیب عشق باران درد.... چرا ؟رفتی؟من اینجا تنها ماندم کسب درآمد از اینترنت جوکستان بـــــــــــــــــهــــــــنـــــــــــــوش تینا

تو تابستون امسال با اون گرمای خفه کننده اش توی اتوبوس نشسته بودم.
یه دختر کوچولوی 8-9 ساله هم به خاطر نبود جا دور از مامانش نشسته بود رو صندلی ته اتوبوس.
دختر کوچولو روسری اش رو خیلی زیبا با رعایت حجاب همراه چادر عربی سرش کرده بود.
خانوم بدحجابی که پیش دختر کوچولو نشسته بود و خودشو باد میزد با افسوس گفت:
(توی این گرما اینا چیه پوشیدی؟از دست اجبار این مامان باباهای خشک مقدس...تو گرمت نمیشه بچه؟)
همون لحظه اتوبوس ایستاد و باید پیاده میشدیم.
دختر کوچولو گره ی روسری اش رو سفت تر کرد و محکم و با اقتدار گفت:
(چرا گرممه... ولی آتیش جهنم از تابستون امسال خیل
ی خیلی گرم تره...)
دختر کوچولو پیاده شد و اون خانم بدحجاب سخت به فکر فرو رفت..


.